سفارش تبلیغ
صبا ویژن











زندگی رسم خوشایندیست

 

هنوز دبستانی بودم که تب سریال اوشین همه گیر شد. دختر بیچاره ای که خانواده ش در هفت سالگی به یک کیسه برنج فروختنش و از همون موقع بدبختی و مصیبت بود که براش از زمین و آسمون می بارید. اوشین رو هفته ای یک روز می ذاشتن و بین مردم ایران خوب طرفدار داشت. جوریکه حاضر بودن از کارشون بگذرن و بنشینن پای سریال سالهای دور از خانه. یادمه توی بحبوحه ی این سریال، یک تابستون مسافرت رفته بودیم. از همون مسافرتهای با صفای دسته جمعی چند ماشینی. ما بودیم و مادر بزرگ. خاله و زنعمو و دوتا بچه هاش، خانواده ی عمه و پسر عمه و خانواده ش. خلاصه که بیست و سه چهار نفری بودیم. شب اول سفر رو توی بجنورد موندیم و از صاحبخونه، اتاقی اجاره کردیم. همه واسه آوردن زودتر ماشینها به حیاط خونه عجله داشتن. و برای پایین آوردن وسایل. مادرها زودتر بچه ها رو ساکت میکردن و پدرها  کارها رو روبراه میکردن. برای چی؟


برای اینکه همه ی اون بیست و چند نفر، توی آشپزخونه ی کوچیک صاحبخونه جمع شن و از طریق تلویزیون سیاه سفید صاحبخونه، بهمراه صاحبخونه و خانواده ش، سریال اوشین رو تماشا کنند. یادمه در تمام طول پخش سریال جیک کسی درنمیومد. حتی ما بچه ها که در دور افتاده ترین بخش آشپزخونه بودیم و اصلا چیزی از سریال اوشین نمی دیدیم.

تب اوشین اونقدر بالا گرفته بود که مغازه ها بمناسبت ازدواج اوشین و ریوزو جنسهاشون رو حراج کرده بودن و حتی چندتایی بچه به اسم اوشین نامگذاری شدن! اسم فروشگاه تاناکورا هم که از همون زمان باب شد. ما بچه ها هم توی مدرسه، ده بیست سی چهل های جدید یاد گرفته بودیم و با خوشحالی واسه هم می خوندیم: اتل متل اوکایو..اوشین خوبه یا کایو؟ نه اوشین...نه کایو...فقط خانم سایو! توضیح اینکه کایو و سایو دو خواهر پولدار بودن که از بچگی اوشین با اون آشنا شدن و بعدا کایو نقش مهمی توی زندگی اوشین پیدا کرد!یا این یکی: عزیز ریوزو...اوشین اوشین اوشین...غریب توکیو...اوشین اوشین اوشین....مزاحم اوشین...اجین اجین اجین! اجین، کارگر پیر ریوزو بود که مدام توی زندگی اوشین سرکشی میکرد. خلاصه سریال اوشین هم بالاخره به پایان رسید. با حرفها و حدیثهای فراوون و شوخیهایی از این قبیل که از بس این سریال در جریان دوبله ش به زبان فارسی مورد جرح و تعدیل و تغییر قرار گرفته، ژاپن حاضر شده دوباره این سریال رو از ایران بخره و برای مردمش نمایش بده!( بعنوان یک سریال جدید!!!) سریال اوشین با همه ی خاطراتش به پایان رسید و استقبال خوبی که ازش شد باعث شد سریالهای بعدی شرق دور مثل هانیکو و ....بعدها به تلویزیون ما راه پیدا کنه! اما از هر کی سوال کنی، با قاطعیت برات میگه که هیچکدوم این سریالها برای مردم مثل اوشین نشد!

چند شب پیش بود که بطور خیلی اتفاقی متوجه شدم سریال اوشین قراره هرشب ساعت ده شب از شبکه ی تماشا( شبکه ده) پخش بشه و این، فرصتی شد برای اینکه با دیدن دوباره ی این سریال، بخشی از خاطرات دوران قدیم برام زنده بشه. همین دیشب بود که اوشین با کرجی به خونه ی صاحبکارش رسید و وظیفه ی نگهداری از بچه ای نوزاد رو بعهده گرفت. رفتار کلفت خونه هم که دیگه واویلا! بقول معروف، شاه( یعنی صاحبخونه) اشتباهات اوشین هفت ساله رو میبخشه ولی شاهقلی( همون خانم تندخوی کلفت) مدام مشغول توهین و تحقیر اوشینه! حالا خدا رو شکر، اوشین قرار شده مدرسه بره و البته در مقابل،سرکارگر خونه هم تهدید کرده بهش ناهار نمی ده!! اوشین اما بخاطر علم آموزی حاضر شده از وعده ی ناهارش بگذره! قابل توجه بعضیا که درسها رو به زور می خونن و قدر عافیت نمی دونن! امشب باید ببینم بالاخره سرکارگر تسلیم اراده ی اوشین میشه یا نه؟ شما هم رسیدین نگاه کنین. مخصوصا اونایی که از این سریال خاطراتی قدیمی دارن. دیدنش خالی از لطف نیست!چشمک

 

 


نوشته شده در جمعه 92/2/20ساعت 8:44 عصر توسط هدیه نظرات ( ) |


 Design By : Pichak